❓دعام مستجاب نمیشه!! شما بگین چی کار کنم؟
پاسخ
❓چه عجله ای دارین حالا؟ یکی از اساتید بنده که از شاگردانِ آیت الله حسن زاده آملی بودن می فرمودن گاهی یه دعای کمیل امشب میخونیم اثرش چهل سالِ دیگه معلوم میشه! یه دعا الآن میکنیم 40 سالِ دیگه مستجاب می شه.
✅ برای استجابت دعا عجول نباشیم. کاندرین راه بسی خونِ جگر باید خورد. . البته دعایِ خالی خالی، اثری نداره و دعا باید مقرون به "تلاش" باشه. طرف بشینه تویِ خونه و بگه من پووووول میخوام خدا!! یا بگه من خواستگااار میخوام خدا اگه نفرستی قهرم باهات تا روزِ قیامت! برای استجابتِ دعا اول باید حرکت کرد و اقدامِ عملی. . باید رف سرِ کار باید جذابیتای علمی رفتاری و اخلاقی رو برد بالا تا یکی خواستگارم بشه و. .
❓ضمنا ما از کجا انقد مطمئنیم دعامون به حق هست و به مصلحتِ ما؟ ما مأمور به دعائیم اگر مستجاب نشد، حتما حکمتی درکار بوده که ما از آن مطلع نیستیم. گاهی استجابت دعا واقعا به نفع ما نیس و بخاطر همینه که مستجاب نمی شه. گاهی هم استجابت دیر هنگام، از باب آزمایش و ابتلاء هست برای سنجش استقامت ما و اینکه آیا بدونِ آب نبات چوبی هم میام درِ خونه خدا؟!
ما مأمور به دعائیم اگر مستجاب نشد، حتما حکمتی درکار بوده که ما از آن مطلع نیستیم. همیشه حواسمون باشه که توی دعا کردن ما داریم از خدا "خواهش" میکنیم و نه اینکه "دستور"بدیم به خدا و طلب کار باشیم و فکر کنیم خدا نوکر ما هست و "باید" حاجت ما رو بده و اگه نداد دیگه تحصن کنیم و مثلا نماز نخونیم از بابت اعتراض. خداوند دعای بندگان خوب را دیر مستجاب میکنه تا بیشتر در این خونه خدا بیاین و تقربشون به خدا بیشتر شه. برخی از عوامل استجابت دعا:
ترک گناه
دعا در سحر
اشک و التماس و اصرار
انجام وظایف دینی
قرار دادن دعا بین دو صلوات
اطمینان قلبی به خدا
دعای دسته جمعی
التماس دعا خواستن از خوبان
خالی بودن شکم از مال حرام
عدم آلودگی زبان به گناه
✅ اگه ما بدونیم توی اون دنیا خدا بابت دعاهای مستجاب نشده چقد به ما لطف میکنه، شاید اون موقع بگیم ای کاش هیچ دعائی از ما مستجاب نمیشد و همه ش تویِ آخرت تسویه می شد به مضمون حدیثی از امام سجاد توجه کنید: "دعایِ مومن سه ثمره دارد: یا ذخیره میشود [برای آخرت]، یا در استجابتش تعجیل می شود، یا بلائی که قرار است به او برسد از او دفع میشود". بحار/ج75/ص139
تحبس الدعا به کسی گفته میشه که دعاش حبس شده؛ یعنی دعاش بالا نمیره و هرچی دعا کنه، مستجاب نمیشه. روایتی از امام سجاد داریم که می فرماید هفت عامل، موجب حبسِ دعا میشود:
نیتِ بد و هدفِ بد
باطن بد
نفاق و دو روئی
ناامیدی از استجابت دعا
تاخیرِ نماز
ترکِ صدقه و کمک به فقرا
بد زبانی
❓فضای مجازی مملو است از جملاتی منسوب به با یزید بسطامی؛ نظر شما در موردِ این شخص چیست؟
پاسخ
✅ الگو و اسوه ی ما، پیامبر است و آلِ او: "و لقد کان فی رسولِ اللهِ اُسوةٌ حسنة"؛ فارابی، فخر رازی، با یزید، خرقانی، ابن عربی، مولوی و. حتی اگر هم محاسنی داشته باشند، بی عیب نیستند. چرا که "العصمةُ مختصةٌ بأهلِها". ما رفتارِ عُرفا و علما را باید با سیره اهلبیت و آموزه هایِ قرآن، موردِ ارزیابی قرار دهیم.
❌ طیفور بن عیسى بن آدم مشهور به با یزیدِ بسطامی و ملقب به سلطان العارفین، یک صوفیِ سُنی مذهب است و سقایتِ دو ساله وی در محضرِ مبارکِ امام صادق، کذبِ محض می باشد. شیخ عطار در کتاب تذکره الاولیاء در توصیفِ بایزد راهِ افراط را پیموده و و با القابی مبالغه آمیز نظیرِ "برهان المحققین"، "خلیفة الله"، "علامه نا متناهى"، "اکبر مشایخ" و "اعظم اولیاء" از وی یاد کرده است. جالب آنکه مادحینِ بایزید، بسیاری از القابِ مزبور را در موردِ انبیاء و امامان ادعا نکرده اند!!!
❗️چگونه ممکن است کسی پیرویِ خلفا باشد و امامتِ اهلبیت را انکار کند، با این حال به مقامِ عرفانِ ناب هم رسیده باشد؟ به بخشی از افکارِ عجیب و غریبِ با یزیدِ بسطامی توجه کنید:
1. مردى پیش با یزید بسطامی آمد و گفت به حج میروم. بایزید گفت: "دِرهَمَت را به من ده که صاحب عیالم و هفت بار دور من بگرد؛ حجِ تو همین است"! جلوگیری از اقامه حج و مصادره مالِ یک مسلمان به نفعِ خود آیا مخالفِ شرع نیست؟
2. بایزید میگوید: "دلم مىخواهد زودتر قیامت بر پا شود تا خیمه خود را سمتِ دوزخ بر پا کنم؛ تا چون دوزخ مرا بینَد پَست شود و به این وسیله راحتى مردم را فراهم کرده باشم"!!! کسی که اینطور آتش را پَست شمرد اساسا به وعده عذابِ خدا در قیامت اعتقاد ندارد.
3. با یزید با شنیدنِ الله اکبر، از زبانِ موذن گفت: "من بزرگوارترم از خدا"؛ و میگفت: "در روزِ قیامت که مردم زیرِ لوای محمد (ص) جمع میشوند، بخدا قسم لوایِ من از لوای محمد بزرگتر است"! پس از این ادعایِ گزاف در صدد خودستائیِ خود برآمد و گفت: "سبحانى مَا اَعْظَمَ شانى"!! یعنی من منزهم و چقدر والا مقامم!!
4. او در حالی ادعا میکرد ابلیس را به دار آویخته که طبقِ روایاتِ مسلم شیعه، بعد از ظهور امام زمان ابلیس کُشته خواهد شد.
5. نقل شده با یزید بسطامی بمدتِ 10 سال زن و اولادش را رها کرد و در مُجاورت کعبه به معاشقه با خدا می پرداخت. روزی فرزندش را دید و از خدا خواست تا مانعِ بینِ خود و خدا برداشته شود. اینجا در دم فرزنش از دنیا رفت"!
خب واقعا معصومینِ ما اینگونه با عیالِ خود رفتار میکردند؟! اگر قرار بود ترکِ فرزند و همسر کند، اساسا چرا ازدواج کرد؟ مگر پرداخت نفقه و تامینِ نیازهای همسر، واجبِ شرعی نیست و عدم اهتمام بر این موضوع، مصداقِ حق الناس نمیباشد؟! مگر پیامبر فرزندانش را به آغوش نمیکشید؟ ارتباطِ عاطفیِ امام حسین با فرزندانش در عاشورا را بارها خوانده و شنیده ایم. مگر عبادت، فقط به پیشانی بر خاک سائیدن است؟ تربیتِ فرزند و تامینِ مخارجِ عیال مگر عبادت نیست؟ مگر در روایات نداریم که همنشینی با همسر، از اعتکاف در مسجد بالاتر است؟ اگ واقعا فرزند، مانعِ سلوکِ معنوی است، برای چه خدا و پیامبرش ما را توصیه به تکثیر نسل کرده اند؟
✅ زهد بمعنایِ "ترک دنیا" نیست؛ بلکه بمعنایِ "دل نبستن" به دنیا و پرهیز از ترجیحِ دنیا بر آخرت است؛ بفرموده قرآن: "لا تنسَ نصیبکَ من الدنیا"؛ یعنی سهم و نصیبت را از دنیا فراموش نکن.
➕ آیت الله صافی گلپایگانی ـ از مراجع معظم تقلید ـ در واکنش به برگزاریِ همایشِ بایزید بسطامی در شاهرود فرمودند: "ملتفت شدم قرار است همایشی در شاهرود به عنوان عرفان ملّی شرق برای ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی برگزار کنند. حرفهایی در تذکرة الاولیاء از قول او نقل شده است که انسان واقعاً خندهاش میگیرد. ابو الحسن خرقانی میگوید با خدا چند مرتبه کشتی گرفتم و در مرحله آخر خدا بر من غالب شد! اگر بخواهید کسی را مثلاً در منطقه شرق معرفی کنید، شیخ طوسی را معرفی کنید، نهج البلاغة را ترویج کنید و. ".
عجیب است که در حساسترین نقاط دینی ما اگر کسی عمر خود را صرف قرآن بکند به هزار سختی مشکل دچار میشود؛ از نان، از زندگی، از شخصیت، از احترام، از همه چیز میافتد؛ و اما اگر عمر خود را صرف کتاب هایی از قبیل کفایه بکند صاحب همه چیز میشود! در نتیجه هزارها نفر پیدا میشوند که کفایه را چهار لا بلدند؛ یعنی خودش را بلدند، رد کفایه را هم بلدند، ردّ ردّ ردّ او را هم بلدند؛ اما دو نفر پیدا نمی شود که قرآن را به درستی بداند.
نسل کهن از بزرگترین گناهان خود باید توبه کند و آن "مهجور قرار دادن قرآن" است. همه باید به قرآن بازگردیم و قرآن را پیشاپیش خود قرار دهیم و در زیر سایه قرآن به سوی سعادت و کمال حرکت کنیم.
✍ با نمره بالا آزمونِ وکالت قبول شدم. ولی طبقِ روالِ همه جایِ دنیا برای استخدامِ رسمی باید یک مصاحبه هم میدادم. با اینکه به خودم اطمینان داشتم اما یه کم حرفای دوستام نگرانم میکرد. مهسا میگفت مسوولِ مصاحبه یه مَرد حدودا 35 ساله س که از ریش و تسبیح و یقه ش پیداست از چه قُماشیه!! مهشید میگفت اصلا قیافه پشمالویِ حاج آقا رو که ببینی باید کفاره بدی! مهدیس توصیه میکرد با آرایش نرو مصاحبه!
رشته افکارمو یه صدایِ مهربون پاره کرد: "عاطفه خانوم شمائید عزیزم"؟ سرمو بلند کردم، گفتم بله خودمم! چادرشو مرتب کرد و با لبخند گفت: "عزیزم! خودتونو آماده کنید، 10 دقیقه دیگه نوبتِ مصاحبه شماست". یاد حرفای مهدیس که افتادم با خودم گفتم تویِ این ده دقیقه برم لاک و رُژمو پاک کنم! ولی زود منصرف شدم. من همینم که هستم!!
خانومِ عاطفه جیم به اتاق مصاحبه! خیلی مصمم حتی بدونِ اینکه روسری مو مرتب کنم، وارد اتاق مصاحبه شدم. اصلا قبلِ اینکه قیافشو ببینم، صدایِ غلیظِ "سلامٌ علیکم"رو که شنیدم فاتحه وکالتو خوندم. گفت: "خواهرم! لطفا در رو نبندید"! تویِ دلم گفتم طرف به خودشم شک داره والا!
حاج آقا که انگار بخاطرِ ورود من از جاش بلند شده بود، گفت "بفرمائید بنشینید". گفتم مرسی، نشستم رو بروش و زُل زدم به چشماش. اما اون تا آخرِ مصاحبه چشماش به فُرمی بود که روی میزش بود. از این رفتارش اصلا خوشم نیومد، اما چاره ای نبود. ده تا سوالِ تخصصیِ جون دار از حقوق پُرسید. هر بار که با تسلط جواب میدادم، میگفت احسنت، بسیار عالی.
➕ از تشویق هاش و اینکه با صبر و حوصله به پاسخهام گوش میداد، خوشحال بودم؛ حتی گاهی یادم میرفت که یه حاج آقا رو به روم نشسته. همه چیز طبق روال پیش میرفت تا اینکه رسیدیم به سوالاتِ عمومی: "شما از کدام مرجع، تقلید میکنید"؟
کمی مَکث کردم و چشم و ابرو بالا انداختم. حاج آقا همچنان سرش تویِ فُرم بود و خدا رو شکر قیافمو نمیدید. نگاه هایِ هیزِ هم دانشگاهی هامو که یادم می اومد، تویِ دلم به این رفتارِ حاج آقا احسنت میگفتم. احساس امنیت میکردم از اینکه کسی رو به رومه که بهم نگاهِ جنسیتی و نداره. با لبخند، دوباره سوالشو تکرار کرد: "نظرتان در مورد مرجعِ تقلید چیست"؟
شاید همین لبخندها و رفتارِ صمیمی باعث شد دلمو به دریا بزنم و با صراحت بگم: من هیچگاه فلسفه مرجع تقلید رو درک نکردم؛ مگه من مثل گوسفند و میمون، فاقد عقل و شعورم که تقلید کنم؟ اونم از یه مُشت آدمِ شکم گُنده که تنها هُنرشون خوندن عبارات عربیه و سخت ترین کارشون بُلند کردنِ یه خودکاره؟ چرا باید از کسائی تقلید کنم که هیچ پوئن مثبتی ازشون ندیدم؟
خاک به سرم! یه لحظه فک کردم بجایِ حاج آقا، دوستام جلومن. باید اعتراف کنم که خیلی تُند رفتم! هیچ جوری هم نمیشه دیگه دُرستش کرد. چی بگم حالا؟ رنگ از رُخم پریده. چه خوبه که حاج آقا به صورتم نگا نمیکنه. با اینکه من بی ادبی کردم، اما حاج آقا همچنان لبخند میزد! من دیگه حرفی برای گفتن نداشتم. لابد الآن فُرمِ منو پاره میکنه و آرزوی وکالت رو باید به گور ببرم با خودم. اما. .
خواهرم! شما تویِ مصاحبه وکالت با نمره عالی قبول شدید و فردا میتونید دفترِ وکالت بزنید. اول فک کردم شوخی میکنه! اما وقتی امضاشو دیدم، شگفت زده شدم! من واقعا وکیل شده بودم!
حاج آقا فُرم رو داد دستم و همون لبخندی که از لبهاش نمی افتاد گفت: "تقلید یعنی مراجعه به کارشناس". شما بحمد الله در زمینه علمِ حقوق، کارشناس هستید. مراجعه مردمی که نسبت به قوانین اطلاعات کافی ندارند به یک وکیل، آیا نشان از فاقدِ شعور بودنِ موکلان دارد؟
پزشک نیز یک خودکار دست میگیرد و بجایِ متنِ عربی، یک نسخه انگلیسی می نویسد! بیمار هم کورکورانه بدونِ آنکه بداند دراین نسخه چه نوشته شده، از پزشک اطاعت میکند و دارو را مصرف میکند؛ چون طبیب را کارشناسی مورد اعتماد و راستگو میداند. آیا روا است که مراجعانِ این پزشک را گوسفند و میمون بنامیم؟
تقلید یعنی رجوع به متخصص. من یا خودم پزشکم و مهندس و یا اگه نیستم باید وقت نیاز، به پزشک و مهندس مراجعه کنم و از نسخه انگلیسی و نقشه پیچ در پیچی که ازش هیچی نمیفهمم پیرویِ کورکورانه داشته باشم! حالا شما جایِ پزشک و مهندس بزارید، "مرجع تقلید"؛ جای نسخه و نقشه بزارید "رساله توضیح المسائل"؛ جایِ منم بزارید مقلِد. کسی که نمیخواد مقلد باشه، باید زحمت بکشه و این توانائی رو بدست بیاره که مستقیما از دلِ قرآن و احادیث، حکمِ شرعی شو استخراج کنه.
بقولی یا باید خودم برم پزشک بشم و یا اگه پزشک نیستم برم به پزشک مراجعه کنم و نسخه پزشک رو بی چون و چرا اطاعت کنم. مجتهد، پزشکِ دین هست، رساله توضیح المسائل میشه نسخه پزشک و طلبه هام میشن خانمِ پرستار
❓خواهرِ خوبم! چرا تقلید از دستوراتِ قرآن مثلِ حجاب و نماز و روزه و پاکدستی و راستگوئی رو شستشویِ مغزی و فلسفه بافی مینامید؟ اما تقلیدِ کورکورانه از تعالیمِ منحطِ غربی مثلِ بیحجابی، برهنگی، شهوترانی، کالا شدنِ زن و. را شتشویِ مغزی نمیدانید؟ مگر دین، شما را جُز به خوبی و پاکی دعوت میکند؟ چرا مُقلدِ دینِ خدا نشویم و مقلدِ ماهواراه هایِ شیطانی شویم؟ بهتر نیست بجایِ شیطان، خدا را بندگی کنیم؟
➕ اینجا حاج آقا کمی مکث کرد و با همون لبخندِ همیشگیش و با لحنِ آمیخته به مزاح گفت آیا من که از ابتدایِ جلسه تاکنون به شما خیره نشدم، شهوترانم؟ یا شهوتران، مردانی اند که با شعارِ "آزادی ن" و کشفِ حجاب، میخواهند از برهنگیِ شما رایگان لذت ببرند؟
تا بحال به موضوعِ تقلید و حجاب از این زاویه نگاه نکرده بودم! تقلید یعنی مراجعه ی موکل به وکیل و بیمار به پزشک! و حجاب یعنی نه به چشمهایِ آلوده. ناخوداگاه دستم رفت سمتِ روسری و موهامو کردم تو. دستامم مُشت کردم تا لاکِ ناخنام دیده نشه. بیشتر از همه، رفتارِ محترمانه حاج آقا آزارم میداد. من بی ادبی کردم و اون با ادب جوابمو داد! کاش زمین دهن وا میکرد و آب میشدم اینجا.
☝️حرفای مهسا و مشید و مهدیس جلوی چشمم رژه میرفت. رفتارِ خوبِ منشیِ چادری و حرفای منطقیِ حاج آقا، دقیقا خلافِ حرفِ دوستامو ثابت میکرد. از اینکه در مورد این قشرِ محترم، عجولانه قضاوت کردم خیلی ناراحت بودم! با گریه و بدونِ خداحافظی از اتاق رفتم بیرون. منشی وقتی منو دید، بغلم گرفت بُرد اتاقش. بُغض اجازه نمیداد حرف بزنم! فقط گفتم میشه شماره تماس یا آیدیِ تلگرامِ حاج آقا رو بهم بدی؟
✍ الآن سال هاست از ماجرایِ آزمون مصاحبه م گذشته؛ و من از اون تاریخ، از پامنبری هایِ ثابتِ حاج آقام. ادب و احترامِ ایشون منو مُریدشون کرد؛ متانت و نجابتِ حاج آقا، ایشون رو تبدیل کرد به قابلِ اعتمادترین شخصِ زندگیم. هر وقت تویِ زندگیم مشکلی پیش میاد یا سوالی دارم، زنگ میزنم بهشون و مثلِ همیشه با رویِ گشاده و منطقی راهنمائیم میکنن. میتونم بگم توی زندگیم هیچ کس تا این اندازه بهم پوئن مثبت نداده.
چند روز قبل اتفاقا باهاشون تماس گرفته بودم در مورد دختر خاله م. گفتم سزارین کرده و نیاز به غسل داره اما آب براش ضرر داره. که ایشون پاسخ دادن در صورتی که آب برای زخمش ضرر قابل توجه داره و یا بهبودیِ زخم رو عقب میندازه، وظیفه ایشون تیممِ بدل از غسل است برای هر نماز؛ اما هر وقت این مشکل برطرف شد باید غسل بجا بیارن. گفتم خدا خیرتون بده بیچاره کلی هم اذیت میشد. یه آدم ناخلفی به دروغ بهشون گفته بود برای هر نوبت باید غسل کنه و تازه این دروغ رو به مراجع تقلید هم نسبت داده بود میگفت مگه مجتهدا تا حالا زایمان کردن تا بفهمن زنِ بیچاره چی میکشه؟
همیشه دعاگویِ حاج آقا عزیز هستم؛ رفتارِ خوبِ ایشون باعث شد که من مسیر درست رو پیدا کنم و هدایت بشم.
عاطفه.جیم
❓نظرتون در مورد دیدگاهِ مرحوم طالقانی در مورد حجاب، چادر و حجاب اجباری و مشخصا این جلمه شون چیه: "می ترسم روزی برسد غارت بیت المال و فقر عادی شود و موضوع حساس جامعه دو تار موی زن باشد".
پاسخ
1. نکته اول اینکه این روزها عده ای آیت الله طالقانی رو میخوان مستمسکی قرار بدن برای کوبیدنِ رهبری عزیز و نظام مقدس جمهوری اسلامی. عرض من به این بزرگواران اینه که طالقانی همون کسیه که فرمود: "مخالفت با مقام رهبری و شخص ایشان (امام خمینی) مخالفت با دین اسلام است".
2. این روزها حرفهای زیادی به کوروش، شریعتی، دکتر سمیعی و آیت الله طالقانی نسبت داده میشه که روحِ این افراد هم خبر نداره!! مثلا جمله "غارت بیت المال و تار موی ن" در هیچیک از بیانات مرحوم طالقانی نیامده.
➕ علاوه بر اینکه برای محکوم کردنِ غارتگران پولِ مردم نیازی نیس دفاع کنیم از بیحجابان که غارتگرانِ عفت و نجابت مردمند. ما باید بشکلِ مساوی در برابرِ دو تخلفِ بیحجابی و ی اعلام موضع کنیم. هر دو زشت است و ناپسند.
3. آیت الله طالقانی در موردِ "حجاب" نظراتی داشتن اما تکه اول یعنی "مگر ن ما چادر می پوشیدند"، ساخته و پرداخته طراحِ شبهه است و نه کلام آقای طالقانی. نه تنها آقای طالقانی که هیچکدوم از مراجع تقلید پوشش "چادر" رو لازم و اجباری نمیدونن. آیه "لا اکراه." نیز ارتباطی به حجاب ندارد، که مفصلا اینجا توضیح داده ایم.
اینکه طراحِ شبهه داره با ابزار دروغ، حرفی رو توی ذهنِ مخاطبان القاء میکنه، خودش نشان از دروغین بودنِ عقیده ش و منشِ فکریش داره. هیچ حرفی رو نپذیریم مگر بعد از احرازِ سندش. اینکه تهِ مطلب یکی با دست خطِ خودش بنویسه "رومه اطلاعات" یعنی واقعا اون مطلب از رومه اطلاعاته؟! اما اصلِ ماجرا چی بوده؟ من یک مطلب از صحیفه نقل میکنم و بعد، قضیه آیت الله طالقانی.
✅ صحیفه امام/ج6/ص329: الآن وزارتخانه ها باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانههاى اسلامى نباید زن هاى (بى حجاب) بیایند، زنها بروند اما با حجاب باشند.
✅ آیت الله طالقانی در بحبوجه درگیری های ابتدای پیروزی انقلاب و بعد از اظهار نظر امام در مورد حجاب رسما اعلام کرد: "مسلما نظر امام هم به مصلحت ن ما و هم خواهران و دختران ماست و هم مطابق با موازین اصول دین مبین اسلام است. حجاب یک مسئلهی سنتی و تاریخی است در عمق تاریخ ما و تاریخ شرق. اشتباه میکنند خانمهای ما که اگر یک روسری روی سرشان بگذارند اینها از حیثیت آنها کم خواهد شد. حجاب ساختهی من و فقیه و اینها هم نیست، نص صریح قرآن است. آیهی حجاب برای شخصیت دادن به ن است. اصل مسئله این است که هیچ اجباری هم در کار نیست و مسئلهی چادر هم نیست.»
⚠️ رومه اطلاعات، البته تویِ تنظیم خبر سخنرانی آیت الله طالقانی و انتخاب تیتر، یک خیانت بزرگ کرده و این تصور رو به مخاطبان القاء کرده که ایشون با اجبار به حجاب، مخالف بودن. در حالی که آیت الله طالقانی با بیانی نرم و پدرانه از ن لائیک خواست برای مصلحت خودشان هم که شده روسری بر سر کنند و این همه جار و جنجال راه نیندازن. پس از سخنان آیت الله طالقانی و نیز گسترش تحرکات ن سکولار، دادستان وقت تهران اعلامیه ای در حمایت از ن مزبور صادر کرد.
☝️ نتیجه گیری: مرحوم طالقانی در ابتدای مصاحبه اعلام کرد که نظر حضرت امام (پیرامون اامی بودن حجاب) هم به مصلحت جامعه است و مطابق با موازین دین بنابر این آیت الله طالقانی نیز ابتدائا نظر پیشین حضرت امام را پذیرفته بودند. این جریانات به اوائل انقلاب و شکلگیری نظام اسلامی در اسفندماه سال 57 بر میگرده؛ پس طبیعتاً اگه همون زمان می خواستن با اجبار با مسالهی حجاب برخورد کنن، نتیجه عکس میداد. لذا اگه آقای طالقانی میگه اجباری در کار نیست، بخاطر تلطیف فضا و جا افتادن فوائد و آثار مثبت این موضوع در بین مردم هست. پسر پیام ایشون رو در بسترِ صدور کلامشو ببینید.
تازه بعد از تصویبِ قانون حجاب در سال 62 امام خمینی اعتراض نکردند و اگر بنا به پذیرش نظرِ یک عالم باشه، نظرِ آیت الله طالقانی مقدم هست یا نظرِ امام؟ یعنی حتی اگه کسی کلِ بیانات بنده رو بالا نپذیره بازم سوال من اینه که شما مگه از آقای طالقانی تقلید میکنید؟ یعنی چون آقای طالقانی موافق شما هست ما با باید نظرِ ایشون رو عَلَم کنیم؟! مگه آقای طالقانی رهبر یا مرجعِ تقلید ماست؟
✍ مرحومِ حق شناس این چله را از آیت الله بروجردی آموخته بود و میگفت هر کس چله را با آداب و شرایطش انجام دهد استجابتِ دعایش رد خور ندارد. البته اگر مواظبت بر ترکِ گناه نباشد، هیچ تضمینی برای اثرگذاریِ چله وجود ندارد.
➕ حتی اگر حاجت، به خیر و صلاحمان نباشد به شکلی ما را متوجه خواهند کرد و با این وجود اگر اصرار بر حاجت داشته باشیم، حاجتمان را خواهند داد اما امکان دارد عوارضِ ماورائی به همراه داشته باشد.
روشِ چله
1. الله اکبر (صد بار)
2. قرائتِ لعن + سلام پایانیِ زیارت عاشورا (یک بار)
3. قرائت زیارت عاشورا تا ابتدای دو فقره بالا
4. دو رکعت نماز هدیه به امام حسین (ع)
5. الله اکبر (صد بار)
6. خواندن زیارت عاشورا همراه با صد لعن و سلام
7. دو رکعت نماز زیارت عاشورا
8. صدقه برایِ سلامتی امام زمان
چند توصیه
1. تلاش بر انجامِ واجبات و ترکِ محرمات، مخصوصا گناهِ زبان
2. چهل روزِ متوالی (خانم ها در ایامِ خاص، نائب بگیرند)
3. تمامِ زیارت، اذکار و اعمال بدونِ فاصله خوانده شود
4. ادایِ درست و صحیحِ کلمات و عبارات
5. پرهیز از تکلم (جز هنگامِ ضرورت مثلِ جواب سلام)
6. اولین روزِ چله، چهارشنبه باشد
7. خواندن در حدِ فاصلِ طلوعِ آفتاب تا عصر
8. جز اعضای خانه کسی از چله مطلع نباشد
❓برای تقویت اراده و رهایی از تنبلی باید چیکار کرد؟!
پاسخ
سوره مبارکه شرح، در صدد شرحِ همین موضوع هست؛ آنچه در ادامه خواهد آمد از این سوره + برآیندی از آیاتِ قرآن + تحلیلِ عقلی استفاده شده. برای تقویتِ اراده جهت رسیدن به موفقیت ها این راهکارها رو مدنظر داشته باشیم:
1. برای حلِ هر مشکلی اول باید آسیب شناسی کرد. دلیلِ بی اراده گیِ ما یا تنبلیِ ما در عرصه تحصیل، اشتغال، عبادت و فعالیت های فردی اجتماعی چیه؟ اینه که نا امیدم؟ یا کارهام سنگینه؟ یا انگیزه و هدفِ درستی انتخاب نکردم؟ بجای افراد با نشاط و با اراده، با تنبل ها رابطه دارم؟ بیماریِ جسمی دارم یا غذاهایِ شُل کننده می خورم و. . هر کدومِ اینا یه راهکار مستقل داره خب.
2. بطورِ کلی راهکار "تدریج" میتونه کمک کنه به بی ارادگیِ من. شاید من اراده اینکه روزی ده صفحه قرآن رو حفظ کنم نداشته باشم، اما با روزی نصف صفحه که میتونم شروع کنم و "تدریجا" اضافه ش کنم. یواش یواش عادت بدیم خودمون رو به مطالعه و تحرک. مثلا بگم برای شروع، فقط نمازای واجبمو به هر ترتیبی که شده باید بخونم. افزایشِ "تدریجیِ فشار" باعث میشه هم ضربه نخوریم و هم خیلی نرم پیشرفت حاصل بشه.
3. توبیخ و تشویق میتونن به عنوان دو عامل موثر در پیشرفت کمکمون کنه. اگه مثلا یه هفته نمازامو سرِ وقت اقامه کردم، یه جایزه برای خودم بخرم. یا اگه خیلی شل بازی و بهونه گیری داشتم خودمو تنبیه کنم و مثلا سریالِ مورد علاقه مو امشب نبینم یا یه روز روزه ی تنبیهی بگیرم.
4. انسان کارهای گروهی رو دوس داره. مثلا اگه حالِ مطالعه ندارم، مخِ چن تا از رفیقامو بزنم و با اونا یه کارِ مطالعاتیِ جمعی راه بندازم. با هم تبادل اطلاعات کنیم و لو توی فضایِ مجازی. اینجا رقابت سالم ایجاد میشه و هم برکتش بیشتره هم اشتیاق آدم زیاد میشه اراده ها قوی تر شکل میگیره.
5. تحملِ سختی: انسان ها به کمال نمی رسن مگر اینکه سختی رو به جانشون بمالن. اگه در برابرِ سختی جا خالی دادیم راکد می مونیم و می گندیم. پس تنبلی رو بزارم کنار و نگم سخته نماز صبح پاشدن. چهل روز با هر سختی ای که شده پاشم، بعدِ چهل دیگه برام تبدیل میشه به عادت. سنتِ خدا اینه که شیرینی ها و موفقیت ها رو تویِ سختی ها جا داده: "إن مع العُسرِ یُسری".
6. آدما به شکلِ کسائی میشن که باهاشون رابطه دارن. انسان ضعیف هست و از محیط اثر می پذیره. دوستِ بد روی آدم اثر می زاره!! وقتی همه هم خوابگاهی هام شُل باشن و کارشون بخور و بخواب باشه منم ازشون رنگ میگیرم و تنبل میشم. پس ارتباطتون رو با آدمای موفق زیاد کنید و نا موفقهائی که اراده تون رو ضعیف میکننو بندازین دور!
7. گاهی اراده من قوی هست تنبل هم نیستم اما افقی که در نظر گرفتم، خیلی سنگینه! لقمه بزرگتر از دهنم برداشتم. خارج از وُسعم هست و لذا دو قدم میرم جلو و شکست میخورم. میدونید هم که آدم بعدِ هر شکست، به اراده ش لطمه میخوره و هر چقد شکستها بیشتر بشه، آدم اراده و اعتماد به نفسشو از دست میده. پس هدفی انتخاب کنیم که اندازه ظرفیتِ ما باشه. مطابق با فرصت و قدرت ما باشه.
8. گاهی کار متناسب با ظرفیتم هست اما به اون کار علاقه چون ندارم، رغبتم و اراده م کم میشه. کلا برای انتخابِ یک مسیر، بعد از تعیین "هدف" باید به دو اصلِ "علاقه مندی " و "نیازمندی" توجه کنیم. علاقه مندی یعنی اون رشته و مسیری که مطابق با علاقه م هست و دوسش دارم رو انتخاب کنم. آدما وقتی تویِ فضائی که عاشقش هستن قرار میگیرن، اراده شون پولادین میشه برای رسیدن به مقصد و خستگی ناپذیر میشن. توجه به نیازمندی هم یعنی اینکه ببینم واقعا این مسیری که بهش علاقه پیدا کردم نیازهایِ مختلفِ من و جامعه رو تامین میکنه یا به درد نخوره!!
9. اگرم بی ارادگی ها و تنبلی ها بر میگرده به مشکلاتِ جسمی و بیماری، خب باید اقدام بشه برای درمانش. بالاخره جِسم مَرکبِ روح هست. یعنی روح سوار به اسبی بنامِ جسم هست. گاهی روح میخواد کارای بزرگی انجام بده اما چون مَرکب، سالم نیس بخاطر همین همپایِ روخ نمی دَوه.
❓نظرتون در مورد ابو علی شیبانی که اخیرا به پیشگوئی هاش شهرت پیدا کرده چیه؟
پاسخ
ابوعلی شیبانی یک پیشگویِ لبنانیِ مسلمان هست که پیشگوئی هایی هم داشته. به برخی از پیشگوئی هاش بعنوان مثال دقت کنید:
پیشگویی پیشرفت ایران توسط جوانانش و رسیدن به قله علم و دانش.
پیشگویی پیروزی ترامپ و اینکه او عذاب خدا بود برای جلو انداختن ظهور امام زمان تا 300 سال
پیشگویی نابودیِ انگلیس، آمریکا، اسرائیل و ترورِ ترامپ
پیشگویی فوران آتشفشانِ عربستان در سال ۲۰۱۷
روسیه با حمله به آمریکا، نابود میشود
، در انتخابات 96 پیروز خواهد شد
ایران بمباران خواهد شد
1. دقت داشته باشیم ایشون اولین کسی نیست که ادعای پیشگوئی کرده. قبل از اون، نُستر آداموس و قبلتر از اون، کاهنان با ارتباطی که جنیانِ شر داشتند و یا مُنجمان از بررسی اوضاعِ ستاره ها، از گذشته هایِ دور پیشگوئی هایی رو داشتند که بعضا به وقوع هم می پیوست.
2. اگه واقعا "پیشگوئی" راه و صراطِ صحیحی برای رسیدن به حق و خدا بود، خب خدا می اومد یه دستگاهِ پیشگو رویِ ما نصب میکرد یا اهلبیت که سخنگویِ خدا هستن لااقل باید به ما توصیه میکردن با پیشگوها و رمالان ارتباط بگیریم؛ در حالی که از قضا ما رو نهی کردن از ارتباطگیری با اینا.
3. خدا توی قرآن تصریح میکنه که فقط و فقط خدا غیب رو میدونه و حتی پیامبر هم غیب نمیدونه: "قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْب"؛ یعنی ای پیامبر به مردم بگو من هیچ چیزی از غیب نمیدانم. خب ایشون چطور خودش رو دانای به غیب میدونه در حالی که خدا می فرماید کلید غیب فقط دست خداست: "عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُو".
4. خدا علومِ مخفیِ خودشو به کسی نمیده که جار بزنه! کسی که اهل معنا باشه حتی اگه ازش سوال کنی، انکار میکنه: آنکه را اسرار حق آموختند / مُهر بستند و دهانش دوختند. اینکه ایشون داره ابراز میکنه، خودِ این نشون میده که مشکوکه! من حق دارم بپرسم ازش مگه شما با سرویسهای امنیتیِ آمریکا ارتبط داشتین که خبردار شدین انتخابات فرمایشی آمریکا در نهایت به نفعِ ترامپ تموم میشه!!
5. کسائی که پیشگوئی میکنن، یا باید مثلِ انبیاء و امامان یک مجرایِ اختصاصی بنامِ "وحی" داشته باشند و یا با جنیان مرتبط باشن و یا با نجومشناسی آشنائی داشته باشن. موردِ اول رو که جنابِ شیبانی نداره. مورد دوم هم راهِ مطمئنی نیست و خدا تویِ سوره جن میفرماید ارتباط با جنیان سردرگمی را اضافه میکند و جنیان ارتباطشان با غیب پس از نزولِ قرآن قطع شده. علمِ ستاره شناسی هم گزاره هایِ یقینیِ صد درصدی به ما نمیده و در حدِ پیشبینی و آب و هوا و زله هست مثلا.
6. هر کسی که حرف های عجیب زد و برخی پیشگوئی هاش درست از آب در اومد وما به معنایِ حقانیتش نیست. بفرموده قرآن، شیاطین گاهی وحی میکنن و مثلا حتی مرتاضان هندی هم با ریاضت هایِ غیرِ شرعی مثلِ خوردن مدفوعِ انسان به توانائی های فوق العاده ای میرسن. حتی کاهنان هم با ارتباط بر قرار کردن با جنیانِ شر، حرفهای عجیبی میزنن!! امام صادق میفرماید اگر کسی از شرق و غرب عالَم خبر بدهد برای تشخیص حقانیتش ببینید آیا علم به حلال و حرامِ الهی دارد یا نه؟ با مبانیِ قرآنی و کلام اهلبیت آشنا هست یا نه؟ این ملاک رو مراجع تقلید دارن و نه رمالان و پیشگویان.
7. ایشون دائما میگه استادم میگه که فلان اتفاق می افته! خب استادِ ایشون برای خودشون معتبره آیا من بعنوان یک جوانِ جویایِ حقیقت میشه بپرسم که استادِ شما کیه؟ منابعِ پیشگوئی های شما کیه؟ بدون منبع و سند و صرفا با دیدنِ دو تا پیشگوئی میشه به حقانیت فرد پی بُرد؟
8. بگذریم از اینکه برخی از پیشبینی هاش مثلِ پیروزی در انتخابات 96، غلط از آب در اومد که وجود احتمال خطا نشون میده که ایشون با یک منبعِ قابل اطمینان صد در صدی مرتبط نیست.
➕ اگر پیشگوئی ها مربوط بشه به ظهور حضرت حجت، چون موضوع به مهدویت گره میخوره حساسیتش بیشتر میشه. فقط تصور کنید یکی از پیشگوئی های ایشون غلط از آب در بیاد! اینجا مردمِ ساده دل میان امام زمان رو انکار میکنن اونوقت و این لطمه وارد میکنه. تویِ روایات ما کسانی که برای ظهور زمان تعیین میکنن رو "کذاب" نامیدند.
❓من کتابهای پائولو کوئلیو رو خریداری کردم چکارشون کنم؟ بخونم؟
✅ پائولو کوئلیوی برزیلی اسلام رو دینی شایسته احترام می دونه و گفته: "در اسلام چیزهایی یافتم که در دیگر ادیان آسمانی ندیدم". اما به هر حال آثارِ ایشون اشکالاتِ فاحشی داره. دلیلِ اقبالِ جوانان به کتاب های ایشون اینه که قالبِ نوشتاریِ پائولو کوئلیوی "رمان" هست. مثلا کتابِ "کیمیاگر" ایشون پر فروش ترین کتابِ سالِ ایران شد!!!
⛔️ پائولو که به گفته خودش آدمى افراطى است و هیچ وقت میانه رو نبوده، در دورانی از زندگیِ اش هر کارى را که ممنوع بود، انجام مى داد. اصلا می گفت هر چیزی که ممنوع بود، منو به سمتِ خودش جذب میکرد! مثلا زمانی با تمام وجود، به و مواد مخدر روى آورد. به گفته خودش مواد مخدر رو از حدود سن 20 سالگى شروع کرد و سابقه مصرفِ کوکائین، مواد روان گردان، ال.اس.دى، پیوتى، مسکالین و مارى جوانا هم تویِ پرونده ش هست.
⛔️ یه مدت تویِ فازِ چاپ مجموعه داستان هاى طنز ى با نام "کرینگها" بود. حکومت وقت، کتاب هاى مزبور رو مضر دونست و زندانی شون کرد. در مجموع، کوئلیو 3 بار بیمارستان روانى و 3 بار زندان را تجربه کرد. بعدش کوئلیو به جادو روى آورد و انجمن هایِ شیطانی. او میگوید: "در آن انجمن شیطانى، آزادى کامل حکم فرما بود، هیچ قانونى وجود نداشت، آزادى جنسى کامل، آزادى اندیشه کامل و حتى آزادى ظلم کردن".
پائولو از لحاظِ فکری معتقد به "پلورالیسم" است و بدلیل مشکلاتی که با کاتولیک پیدا کرده بود، از دین متنفره. جالبه بدونید که صهیونیست و بطور خاص شیمون پرز [رئیس جمهور سابق اسرائیل] از پائولو تقدیر و حمایت میکرد. عرفانِ پائولو کوئلیو اومانیست محور [=خودپرستی] است و موردِ توجه سران نظام سلطه است.
نقدِ افکار و کتاب های پائولو، مقاله ای جدا می طلبد. در همین حد خواستم شخصیتِ ایشون رو بیشتر بشناسیم. قبل از جذبِ به سمتِ ظاهرِ جذاب کتاب باید شخصیت و هویت نویسنده کتاب رو تا حدودی بشناسیم خب.
مقام معظم رهبری در بازدید اخیرشان از نمایشگاه کتاب تهران در یکی از غرفهها به کتاب پائولو کوئیلو برخوردند و از غرفهدار سؤال کردند: "این کتاب دربارهی چیست"؟ فروشنده گفت دربارهی یک سفر معنوی؛ رهبر انقلاب گفتند "اما این نویسنده اصلا اهل معنویت نیست"!
فروش و حتی هدیه دادنِ کُتُبِ ضاله و گمراه کننده، جایز نیست. چرا که موجب انحرافِ افراد میشه. شما اگه این کتاب ها رو بفروشید، عده ای از مجرایِ شما ممکنه به انحراف کشیده بشن. لذا یا باید اونا رو امحاء کنید. یا راهِ پیشنهادیِ من اینه که بفروشیدش به یه موسسه پژوهشی یا حوزه علمیه. چون اونا دیگه گمراه نمی شن و می خونن تا مطلع بشن از مبانیِ روانشانسی غرب تا بتونن این کتاب رو نقد کنن. اینطوری هم کسی منحرف نمیشه و هم شما ضرر مالی نمی بینید.
پیروزی انقلاب و نیز فتوحات رزمندگان در دفاع مقدس، شاهد روشنی است بر این ادعا که تحصیل موفقیّت، بدون تکیه بر منابع قدرت و ثروت امری ممکن و دستیافتنی است. پیروزی، امتنان و موهبتی است الهی به مؤمنانی که با تلاش مجاهدانه و مخلصانه ظرفیت دریافت نصرت الهی را در وجود خود به فعلیت رسانده باشند: "إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا". غافر/51
✅ بر خلافِ تصورِ رایج، "کار، پول می آورد"؛ نه آنکه پول و بودجه، کار بیافریند. فعالانِ فرهنگی باید حرکت کنند تا برکات و اعتبارات خودش بیاید. با کمترین هزینهها میتوان عمیقترین تأثیرات معنوی را در جامعه گذاشت. فرهنگسازی دینی، بیش از بودجه و اعتبار، نیازمند تلاش مجاهدانه بر مبنای برنامهریزی اصولی است. اگر مبنا این باشد، نباید نوسان اعتبارات و امکانات، روند فعالیتهای دینی را کُند یا متوقف سازد.
❗️ آفت "بودجهمحوری"، موجب میشود بجای تکیه بر پتانسل ایمانی و روحیهی جهادی، طرحها و برنامهها بر محور ظرفیت اعتبارات مصوّب شود. کارمندان و کارگران چنین نظامی، حقوقبگیرانیاند که بر مبنای "عقل معاش" گام برمیدارند و تنها همّشان اجرای برنامههای دیکته شده و نیز ارائهی گزارشکارهای مبالغهآمیز به مافوق است. اعضای چنین سیستمی برای فعالیت دینی ابتدا برآورد بودجه میکنند و سپس طبق پتانسیل بودجهی موجود، به فعالیت دینی میپردازند.
✅ اما نظام "تکلیفمحور" تنها در برابر خدا پاسخگو است و بدون چشمداشت به مطامع مادی یا حفظ کرسی در اندیشهی ادای تکلیف است. چرا که همواره خود را بدهکار دین خدا میبیند. چنین نظامی وقتی عزم انجام کاری را میکند تا پای جان رزم میکند؛ گرچه صفر الیدین باشد و آهی در بساطش نباشد.
➕ حیات مجموعههای فرهنگیِ "تکلیف محور"، وابسته به پشتیبانیهای رسمی و غیر رسمی نیست. بنابراین ادعای پُزِ ترویج فرهنگ دینی با جیب خالی چندان گزاف نیست. پیامبران الهی برای پیشبرد دین خدا به کمترین هزینهها اکتفا میکردند.
❓کدام پیامبر برای تبلیغ دین، همایشها و برنامههای میلیونی تدارک دیده است؟! برنامههای پرهزینه، مردم را بیشتر مجذوب تجملات میکنند تا دین خدا. به عنوان مثال، چه ضرورتی دارد برای اجرای برنامههای فرهنگی وما از چهرههای پر هزینهی کشوری استفاده شود؟ گاهی هزینهی ایاب و ذهاب، اسکان، تشریفات، پاکت و هدیهی این چهرهها به چند میلیون میرسد!!
❌ گاهی توجه به هزینههای کمّی و جانبی برنامههای فرهنگی از قبیل پذیرائی، دسته گل، تیزر، فضاسازی، ایاب و ذهاب، تشریفات مرسوم، دعوتنامه، کلیپ، تجملات، طراحی صحنه و. از هزینههای کیفی و اصلی برنامه بیشتر است. مجریان چنین برنامههائی پدری را میمانند که بدون توجه به نیازهای تربیتی، خدمت را منحصرا به تأمین خوراک و پوشاک فرزندان میداند. فرزندان چنین ناپدریای در پایان، فقط طعم کیک و ساندیس را به یاد خواهند داشت!
❗️تبلیغ فرهنگ دینی به این شیوهی غلط، متأثر از اصول تبلیغاتی مادیگرایانه است. همان شعار غلطی که تبلیغات را سرمایه میداند و نه هزینه. چنین نگاهی هزینههای سرسامآور را نه تنها تجملات و اسراف و تبذیر نمیداند، بلکه ضامن پیشرفت و ترقی میپندارد.
❓اما آیا با روش مرسوم مادی میتوان به بسط معنویت پرداخت؟ آیا دین و معنویت ما را توصیه به تبذیر و تشریفات میکند؟ آیا صرف شعائر الله بودن مُحَرّم، حج، راهپیمائی، زیارت و. میتواند توجیه موجهی باشد برای تجویز تشریفات و تجملات؟ آیا تمرکز فکرها روی مسائل حاشیهای و فرعیِ اینچنینی ما را از اصل موضوع که همانا تبلیغ دین باشد، غافل نمیکند؟
مخْلَص کلام اینکه ما بیش از مشکل بودجه، دچار بحران هدف شدهایم. اگر نگاه تکلیفْ محوری و روحیهی جهادی در جامعه نهادینه شود، هیچ کار نشدنیای برای حزب الله وجود نخواهد داشت. در زمانِ طاغوت، انقلابی ها هیچ تریبون و بودجه ای نداشتند، اما مجاهدانه انقلاب را به ثمر نشاندند.
✍️ پ.ن: برگزاریِ با کیفیت مراسمات هیئت و دعا، یادوارههای شهدا، همایشها، اردوها، محافل قرآنی، بنای مساجد و اماکن متبرکه، سفرهای زیارتی و. با هزینههائی کمتر از این هم شدنی است.
امیر المؤمنین فرمودند روزی من و فاطمه خدمت رسول خدا مشرف شدیم و پیامبر را در حالی دیدم که به شدت گریه می کرد.
❓گفتم: ای رسول خدا که جانم به فدای تو باد! سبب گریه ی شما چیست؟ آقا رسول الله فرمودند: ای علی! شبی که مرا به آسمان بردند، نی از امتم را در عذاب شدیدی مشاهده کردم. جایگاه آنها برایم ناخوش آمد دلیل گریه ی من به خاطر دیدن شدت عذاب آنها بود.
1. زنی را دیدم که از موهایش آویزان بود در حالی که مغز سرش می جوشید.
2. و زنی را دیدم که به زبانش آویزان بود و در حلقش از حمیم می ریختند.
3. و زنی را دیدم که از ش آویزان شده بود.
4. و زنی را دیدم که گوشت بدنش را می خورد و آتش از زیرش زبانه می کشید.
5. و زنی را دیدم که دو پایش به دو دستش بسته شده بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط بودند.
6. و زنی را دیدم کر و کور و لال که در تابوتی از آتش قرار داشت. مغز سرش از سوراخ بینی اش خارج می شد و بدنش به دلیل جزام و برص پاره پاره شده بود.
7. و زنی را دیدم که از پاهایش در تنوری از آتش آویزان شده بود.
8. و زنی را دیدم که گوشت بدنش از سر تا پا به وسیله قیچی هایی از آتش تکه تکه می شد.
9. و زنی را دیدم که صورتش و دستانش سوزانده می شد و او محتویات داخل شکمش را می خورد.
10. و زنی را دیدم که سرش شکل خوک و بدنش به شکل الاغ بود و گرفتار هزار هزار نوع عذاب بود.
11. و زنی را دیدم که صورتش مثل سگ بود آتش از دبرش داخل و از دهانش خارج می شد و ملائکه به وسیله عصای آهنی آتشین از سر و بدنش می زدند.
⁉️ فاطمه فرمود: ای حبیب من و نور چشمم! مرا از عمل و سیره آن ن آگاه کن. مگر آنها چه کرده بودند که خداوند این عذاب را برای آنها مقرر نموده است؟ رسول خدا (ص) فرمودند: ای دخترم!
1. اما آن زنی که از موهایش آویزان بود کسی بود که مویش را از مردان (نا محرم) نمی پوشاند.
2. اما آن زنی که از زبانش آویزان بود کسی بود که شوهرش را آزار می داد.
3. اما آن کسی که از سینه اش آویزان بود که از همبستر شدن با همسرش امتناع می ورزید.
4. اما آن کسی که از پاهایش آویزان بود زنی بود که بدون اجازه ی همسرش از خانه بیرمن می رفت.
5. اما آن کسی که گوشت بدنش را می خورد زنی بود که بدنش را برای مردان زینت می کرد.
6. اما آن کسی که پاهایش به دستانش بسته شده بود و مارها و عقربها بر او مسلط بودند زنی بود که با آب آلوده وضو می گرفت لباسش آلوده بود، غسل جنابت و حیضش را به جا نمی آورد، نظافت خود را رعایت نمی کرد و نمازش را سبک می شمرد.
7. اما آنکه کر و کور و لال بود زنی بود که از بچه متولد می کرد و به گردن همسرش می انداخت.
8. اما آن کسی که گوشتش به وسیله قیچی ها قطعه قطعه می شد کسی بود که خود را به مردان نشان می داد و در معرض دید گاه آنان قرار می گرفت.
9. اما آن کسی که صورت و بدنش سوزانده می شد در حالی که خودش اعضای داخل شکمش را می خورد زن قواد بود ( کسی که زن و مردی را از راه حرام به هم می رساند).
10. و اما آن کسی که سرش سر خوک بود و بدنش بدن الاغ، زنی بود که سخن چین دروغگو بود.
11. و اما آنکه صورتش شکل سگ بود که آتش از پشت او داخل می شد و از دهانش بیرون می زد زن آوازه خوانی بود که با صدای بلند ناله سر می دادو حسادت می ورزید.
✍️ کتاب بحارالأنوار/ج8/ص309
خداوند در آیه 19 سوره نور میفرماید: "إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ". یعنی کسانی که دوست دارِ شیوعِ فحشا در جامعه ی ایمانی هستند برایشان عذابی دردناکی در دنیا و آخرت است".
"حبِ شیوعِ " یعنی هر فرد یا تشکیلاتی که کمک کند به گسترشِ مفاسدِ جنسی. باندهای ترویجِ فحشا، رسانه هایِ مُروج ابتذال، کسانی که رفتار و پوششان چشم و دل نامحرمان را آلوده می کنند، حاکمانی که به مقوله ی عفاف نگاهِ تسامحی دارند، نخبگانی که از فضایِ آزادِ جنسی سخن میگویند و. همه از مصادیقِ این آیه اند.
فلش کارت مذهبی (1)
فلش کارت مذهبی(2)
فلش کارت حجاب
✍️ پ.ن: میشه تویِ مترو یا پارک و دانشگاه و حتی کفِ خیابون، با لبخند یه فلش کارتِ متناسب، هدیه بدیم به بغل دستی مون. روشَم یه آیدی بزاریم شاید سوالی داشت و خواست ارتباط بگیره باهامون. این مدل امر به معروف رو دست کم نگیریم. کم نبودن کسانی که با هدیه و لبخند، مسیرِ زندگی شون عوض شده.
❓آیا نظر شهید مطهری و مقام معظم رهبری در مورد دکتر شریعتی باهم فرق دارد؟
پاسخ
چند روز پس از چهلمین روز درگذشت دکتر شریعتی، آیت الله مطهری نامه ای محرمانه به امام خمینی در نجف نوشت: "اخیرا میبینم گروهی که عقیده و علاقهی درستی به اسلام ندارند و گرایشهای انحرافی دارند، با دستهبندیهای وسیعی در صدد این هستند که از او بتی بسازند که هیچ مقام جرأت اظهار نظر در گفتههای او را نداشته باشد".
مطهری در نامه قسم میخورد که ریشه های نوشته های شریعتی «برضداصول اسلام» است و «کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن ت است». و «خدا میداند که اگر خداوند از باب مکرالله و . در کمین او نبود، او در ماموریت خارجش چه به سر ت و اسلام می آورد.»
مطهری تاکید میکند که شریعتی از مناظره با او امتناع می ورزد اما قول داده که آثارش را برای اصلاح نزد استاد محمدرضا حکیمی و علامه محمدتقی جعفری بفرستد اما فقط برای حکیمی ارسال کرده!
✍️ شهید مطهری در ادامه از شایعات و تهمت های طرفداران شریعتی به خود مینالد و از امام در باب مواجه با آثار شریعتی کسب تکلیف می کند.
آن روزها که این نامه نوشته شد آقای ای از جمله طرفداران سرسخت دکتر شریعتی بودند. بعد از درگذشت دکتر و پیروزی انقلاب این حمایت در برابر مخالفان دکتر همچون مطهری و مصباح یزدی و بسیاری از ون سنتی بیشتر هم شد.
آقای ای معتقد بود: «شریعتی نه فقط ضد نبود، بلکه عمیقا مومن و معتقد به رسالت ت بود، او میگفت ت یک ضرورت است و اگر کسی با او مخالفت کند، یقینا از یک آبشخور استعماری تغذیه میشود. اما میگفت ت به رسالتش به طور کامل عمل نمیکند".
30 سال بعد وقتی آقای ای ردای رهبری را به تن کردند، برخی فکر میکردند این نظرات در باب شریعتی برای دوران جوانی او بود و حتما دیگر تغییر کرده! اما وقتی رسول جعفریان در سال 87 کتاب جدید خود، "جریان ها و سازمانهای ی مذهبی در ایران" را نزد ایشان برد تا تورق کند، ایشان در حاشیه متن نامه محرمانه مطهری به امام نوشت:
«نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی چه در آغاز آشنایی شان که تا 2-3 سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش میکرد و چه در سالهای بعد که از او به نحوه شگفت آوری مذمت می فرمود، غالبا مبالغه آمیز بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته نشان های بزرگ نمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را درباره اظهارات شهید مطهری داشتند".
✍️ جواد موگویی
❓فلسطین بالاخره مالِ یهودیان است یا مسلمانان؟
پاسخ:
فلسطین، مالِ مسلمانان است و نه یهودیان! لطفا القائاتِ دشمنانِ اسلام در این زمینه را از ذهنتان پاک کنید، دلایلِ ما را در این خصوص در ادامه بخوانید و سپس بعد از ردِ دلایلِ ما، دلایلِ خودتان را بر ادعایتان بفرمائید:
1. آیا میدانید در سال 1917 که انگلیسی ها وعده فلسطین را به یهودیان دادند، 91 درصدِ فلسطین را مسلمانان و فقط 8 درصدِ آن را یهودیان تشکیل میدادند؟
2. آیا میدانید سالهاست این افسانه جعلی را میشنویم که فلسطینی ها خودشان زمین هایشان را به یهودیان فروختند؟ در حالی که کلِ زمین هایی که مالکانِ یهودیِ فلسطین با پول و تهدید و زور و اسلحه از مسلمانان گرفتند، جمعا کمتر از 2 درصد بود!!
3. آیا میدانید آن تعداد انگشت شمار از مسلمانان که زمین هایشان را به یهودیان فروخته بودند به عنوانِ خائن به مسلمین، اعدام شدند؟
4. آیا میدانید در بینِ سال های 1918 تا 1948 دهها انقلاب در فلسطین توسط مسلمانان علیهِ هجومِ مهاجران یهودی رخ داد و فلسطینیان مسلمان، هزاران شهید و مجروح در برابر یهودیان و انگلیسی ها برای دفاع از خاکِ فلسطین تقدیم کردند؟
5. آیا میدانید با همه این کشتارها، اسرائیلی ها تا سالِ 1947 فقط توانسته بودند 6 درصد از اراضیِ فلسطین را به چنگ آوردند؟ بعد از این بود که سازمانِ ملل 55 درصدِ خاکِ فلسطین را یک شبه به یهودیان بخشید!!
6. آیا میدانید در سالِ تاسیسِ رژیم جعلیِ اسرائیل(1948) آنها، بیش از 800 هزار فلسطینی (یعنی سه چهارمِ فلسطینی های مسلمان) را کشتند و آواره کردند؟
7. آیه میدانید اسرائیلی ها 500 روستایِ فلسطینی را با خاک یکسان کردند تا رژیم جعلیِ شان را بنا کنند؟
❓حال که فهمیدیم اسرائیلی ها خانه هایشان را رویِ خون بنا کرده اند، آیا نباید روزِ قدس از بابِ دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان، شعارِ مرگ بر اسرائیل سر بدهیم؟ مگر پیامبر اسلام نفرمودند: "وا للظالمِ خصماً و للمظلومِ عوناً"؟ یعنی برای ظالمان دشمن باشید و رای مظلومان، یاری گر. .
لطفا ویدئویِ زیررا با دقت تماشا کنید. اینجا یک خاخام که رهبرِ بخشی از جامعه یهودیان است میگوید: "طبق اعتقادِ یهودیان واقعی، یهود حق تشکیل حکومت و رفتن دسته جمعی به فلسطین را ندارند تا قبل از ظهور ماشیح؛ اسرائیل خلاف تورات و تلمود تشکیل شده و باید فروپاشیده شود".
❓آیا این درسته که میگن همسر هر کسی از قبل براش تعیین شده و ما توی این زمینه حق انتخاب نداریم؟
پاسخ
➕ نه تنها در موردِ همسرگزینی، که در موردِ هر کاری حتی مثلا زیارت، این سوال مطرحه که آیا "قسمت" است یا "همت"؟!! مثلا در موردِ زیارت، همیشه بحث سرِ اینه که رفتن به زیارت، همتِ خودمه یا قسمتی است که از جانب خدا و اهلبیت نصیبِ من شده؟
تعبیر من اینه که تا "همتِ خودِ من" نباشه هیییچ قسمتی رقم نخواهد خورد. من بشینم توی خونه م و نرم ویزا و پاسپورت بگیرم و بعدش بگم قسمت نشد؟!!!! شما اقدامی کردی و قسمت نشد؟!! بنابراین اولین گام، اقدام و همتِ خودمه. از تو حرکت از خدا برکت. اساسا برکاتِ الهی، مطابق با حرکاتِ بنده نازل میشه. بله اگه من همه اقدامات رو کردم و بعد باز نشد برم کربلا، اینجا میتونم بگم قسمت نشد و خواستِ خدا نبود.
✅ توی ازدواج هم همینه. اگه واقعا ازدواج یک فرایندِ جبری هست خب من بشینم سرِ جام تا یه دختر بیاد قسمتم بشه. اگه واقعا همسرگزینی، جبری هست برای چی من می رم خواستگاری؟! یا اون دختره چرا ملاک و معیار میچینه یکی رو رد میکنه، اون یکی رو قبول؟ خب سرِ جام بشینم جبرا اونی که باید همسرم باشه، میاد دیگه!!! اگه قراره اجبارا فلان دختر نصیبم بشه اصلا چرا تحقیق و بررسی میکنم؟! اگه قراره جبراً من، همسرِ فلانی بشم واقعا چرا این همه فکر، مشاوره و صحبت هایِ قبل ازدواج انجام میدیم؟! چرا روایاتِ ما توصیه کرده از ایمان و تدینش و اخلاقش تحقیق کنیم؟! اگه جبری باشه ما هر کاری هم بکنیم بی فایده س!
همونطور که انتخابِ شغل و رشته تحصیلی، همه ش تحت قاعده اختیار هست، انتخاب همسر هم همینه. مگه پیشوایان دینی به ما توصیه نکردن که نهایت دقت رو داشته باشیم برای برای انتخاب همسر؟ مگه میشه چشم بسته یکی رو انتخاب کنیم و بگیم جبرا قسمتِ ما همینه. شما برای انتخابِ یک موبایلِ ساده برای خودتون حق انتخاب و اختیار قائل هستین و مطمئنید که اختیار دارین. اونوقت برای مسئله مهمی مثلِ ازدواج اینطور نیس؟!!
بله اگه ما نهایت دقت رو در انتخابمون داشته باشیم و توی زندگی شکست بخوریم، این میشه قسمتی که من توش دخالت ندارم. این میشه ابتلاء و امتحانِ الهی. یا دختری که خواستگار داشته و هر کدوم رو به یه بهانه ای رد کرده، این دختر الآن بدون همسر موندنشو باید بندازه گردنِ جبر و قسمت؟! یا اینکه امروز طلاق زیاده شده، باید این رو بندازیم گردنِ خدا و بگیم اینا همه ش جبریه؟
پیامبر اکرم به یکی از اصحاب فرمود بایستی با زن دیندار ازدواج کنی. یا نهی شده از ازدواج با نی که بخاطر پول یا زیبایی باهاشون کسی ازدواج می کنه. اگه خودم ما نقشی نداشته باشم توی ازدواج، این توصیه ها آیا بیهوده نیست؟ یعنی فردا هر کس و ناکسی که اومد خواستگاریِ دختر من، بگم همین قسمتِ دخترم هست و قبولش کنم؟!
معنا: دعا اگر بر علیهِ کسی باشد، اصطلاحاً نفرین (لعن) نامیده میشود. لعن و نفرین اگر بجا نباشد، اثر نمیگذارد و ممکن است تبعاتش، دامنگیرِ خود ما شود. به انواع نفرین و لعنت توجه کنید:
1. نفرین حرام: لعنت مؤمن و کسى که مستحق لعنت نیست حرام است. مثلا الآن کسی زبانم لال مقام معظمِ رهبری را لعنت کند.
2. نفرین مکروه: نفرین به حیوانات. مثلا بگوییم خدا لعنت کند این اسب را که تند نمیدود! یا پشه را نفرین کنیم!!
3. نفرین جایز: لعنت به کافرین، ظالمین، و کسانى که به خداوند دروغ میبندند، لعنت مردان زن نما و ن مردنما، بدعت آورندگان در دین، کسى که پدر و مادر خویش را لعن کند، رشوه دهنده و رشوه ستان و واسطه میان آن دو، کسى که بین مرد و زنى سعایت کند تا میانِ آنها جدایى افکند، کسى که میان مؤمنان سخن چینى کند، کسى که تقدیر خدا را دروغ بداند، رباخوار و ربا دهنده و گواهان بر ربا، کسى که احترام مسجد را نگه ندارد و زن آوازه خوان.
4. نفرین مستحب: لعنت به کسانى که خدا و رسولش و اهلبیت رسول را اذیت کنند. لعنِ علنیِ دشمنان اسلام، مُجاز است اما هتک حرمت به مقدسات دوستان اسلام، اعم از کلیمیان و عاشوریان و اهل سنت که دوستان ما هستن، حرام است.
➕ با توجه به بندِ چهارم، نفرینِ کسی که در حقِ ما ظلمِ اساسی کرده، مُجاز است. اما جایز بودن به معنایِ واجب بودن نیست و برای شخص مزبور اگر طلب هدایت و غفران بکنیم بهتر است. مخصوصا اگر فردِ مزبور، از ذوی الحقوق باشد.
1. آسیب شناسی: همین امروز یه قلم کاغذ بردارم و از لحظه بیداری تا لحظه خاموشی همراهم باشه. توی این کاغذ قراره هر کاری که کردمو با ذکر ساعت درجا یادداشت کنم تا نشتیهایِ هَدَر رفتِ عُمرمو بشناسم. آخر شب یه مروری داشته باشم به عملکردِ امروزم! متعجب خواهم شد از اینکه ببینم چقدر راحت دارم سرمایه عُمرمو هدر میدم! 34 سال گذشت از عُمرم! خیلیا ازم سبقت گرفتن و دارن پله های ترقی رو به سرعت طی میکنن!!
2. هدف گذاری: حالا که غصه م گرفت از گذرِ عُمر، خوبه که فکر کنم وظیفه م الآن چیه؟ تکلیفمو بشناسم. لیست کنم وظایفمو بعنوان یک مادر توی خونه، بعنوان یک فرد تویِ جامعه، بعنوان یک عبد در برابر خدا. اگه وظیفه مو و هدفمو نمیتونم چیه، حتما با یه مشاور صحبت کنم تا دچار بحران بیهدفی نشم. دلیل بسیاری از افسردگیها اینه که هدف نداریم و بخاطر همین احساس پوچی میکنیم.
3. برنامه ریزی: حالا که هدف مشخص شد باید برنامه بریزم برای رسیدن به اون هدف. خیلیا هدفها و چشماندازهای خوبی دارن اما برنامه ریزی نمیکنن برای رسیدن به اون هدف! با برنامه می ریزن ولی به هر دلیل طبق برنامه جلو نمیرن یا یه مدت میرن جلو و بعدش رها میکنن.
4. عرصه های برنامه ریزی: ما باید در سه بخشِ فردی، خانوادگی، اجتماعی و تفریحی برنامه ریزی کنیم. مثلا در عرصه فردی من باید در سه مقوله "عبادت"، "کسب عِلم" و "تقویت جسم" برنامه داشته باشم. یا در عرصه خانوادگی باید وقت بزارم برای همسر و فرزندان، صله رحم داشته باشم با اقوام و نیازهای مختلفشونو برطرف کنم. یا توی عرصه اجتماعی باید پیگیرِ بیانات رهبری عزیز و اخبار باشم, با جمعها و دوستان مذهبی مرتبط باشم، یه کارشناس مذهبی بعنوان طبیب روح داشته باشم، اثرگذاری اجتماعی داشته باشم و. . توی عرصه تفریحی، برنامه استخر، مسافرت، قدم زدن و. .
5. پرهیز از ارتباط با زمانخواران: بعضی افراد و ابزارها زمان رو از آدم مین. مثلا فلان دوست دلش میخواد دم به دقیقه از زمین و زمان حرف بزنه! یا تلگرام ممکنه منو به خودش معتاد کنه. یا تیوی مزاحم وقتم باشه! یا تسویف میکنم و کار امروز رو به فردا می ندازم. یا. . خب اینجا باید اقدام کنم به مقابله با زمانخواران و حتی خیلی صریح اما با مهربانی "نه" بگم به اون کسی که داره وقتمو میگیره.
✋ استفاده از فضای مجازی و تی وی امروز گریز ناپذیره و نمیشه "تعطیل"ش بکنم بلکه باید "تعدیل" کنم و برای خودم و فرزندم زمان مَندش کنم. خونه اگه قانون مَند نباشه، حقوق اعضای خونه ضایع میشه. چرا وایفا باید 24 ساعته روشن باشه؟ آیا نیم ساعت در روز کافی نیست؟ همه باهم توی اون نیم ساعت کارای اینترنتی شونو انجام بدن و بقیه ش دیگه خاموش باشه. اینطوری تمرکز روی برنامه ها بیشتر میشه و فسادهای فضای مجازی هم مهار میشه.
6. تقسیم وظایف: توی اجتماع ولو اجتماعِ کوچکِ خانواده، باید مسئولیتِ اعضاء مشخص باشه. اگه همه توی مثلا کارِ خونه با مادر مشارکت داشته باشن، مادر میتونه برای کارای معرفتی هم وقت بزاره. لیست وظائف رو روی دیوار بزنید تا هر کس بدونه امروز چه کارائی به دوشش هست. همگرائی، زمان رو میاره تحت کنترل شما.
درباره این سایت